جدول جو
جدول جو

معنی مرکب انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

مرکب انداختن
(شُ دَ)
کنایه از تاختن و حمله کردن: مسلمانان در موافقت او مرکب انداختند و نیک بکوشیدند. (ترجمه اعثم کوفی ص 105)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ رِ / خِ رِ شُ دَ)
شراب ساختن. (غیاث اللغات) (از آنندراج) :
گر نیندازد ستم بر نوبهار خود کمند
در خزان هرکس که نتواند شراب انداختن.
صائب
لغت نامه دهخدا
(رِشْ / رُشْ وَ / وِ سِ تَ دَ)
کرک انداختن سخن یا گفتگو یا صحبت، گرم شدن و ادامه یافتن آن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا